آخرین اخباراستان ها > خراسان شمالی

سردشت؛ روایت پایداری رزمندگان



سردشت؛ روایت پایداری رزمندگان

حالا بسیاری از مردهای جنگ، پا به سن گذاشته‌اند و روحیه‌شان شکننده‌تر از زمان جوانی است، می‌شود شریک خاطراتشان شد و راوی حکایت‌های بی بدیلی که هر بار می‌شنوی بوی ایثار می‌دهد.

نوراله ابراهیمی یکی از رزمندگان خراسان شمالی، بخش کوچکی از آنچه را که در جبهه‌های جنگ دیده برایمان می‌گوید.

ادعایی ندارد از اینکه داوطلبانه به میدان جنگ و جهاد رفته با تمام صداقت و سادگی به دوران سربازی اش اشاره می‌کند که همزمان با جنگ بوده اما اینکه پشت جبهه جنگ باشد یا در خط مقدم با انتخاب داوطلبانه خودش دوره‌های آموزشی را با موفقیت سپری می‌کند و با کسب نمره خوب وارد لشکر ۶۴ ارومیه شده و به مهاباد و سردشت اعزام می‌شود.

حکایت‌های سرمای سردشت و جنگ‌های داخلی مهاباد را حتما بارها و بارها در مستندهای متعدد از جنگ و دفاع مقدس دیدیم و شنیدیم اما با دیدن عکس‌های آقای ابراهیمی انگار خودمان نه تنها راوی این داستان بلکه در جریان جنگ حضور داشتیم.

حکایت سرمای طاقت فرسای سردشت و داستان‌های یخ زدن رزمنده‌های بسیاری را در این مناطق بارها شنیده ایم که چه داستان‌هایی در گوشه و کنار این جبهه‌های حق علیه باطل  برای راست قامتان کشورمان رقم خورد.

ابراهیمی در پایگاه سردشت در خط مقدم در جبهه حق علیه باطل در فاصله ای کمتر از یک کیلومتر و در برخی مناطق در فاصله کمتر از ۶۰ تا ۷۰ متر  با عراقی‌ها در سال های ۱۳۶۲ تا ۱۳۶۴ جنگید.

ارتفاع ۱۰ تا ۱۵ متری برف در بعضی از عکس هایش غیر قابل باور بود، او می‌گوید گاهی چندین روز مداوم برف زیادی می‌بارید و سنگرها مدفون می‌شدند و گاهی شاهد یخ زدن حیواناتی بودیم که محلشان را زیر برف گم کرده بودیم.

سنگرهای فلزی، جرقه‌های ناشی از هوای سرد و مشکلاتی که دامن گیر رزمنده‌ها بود بخشی از دغدغه‌های سربازان خط مقدم سردشت را شامل می‌شد.

او در بیان خاطراتش به انسانیت، ایمان و گذشت تاکید بیشتری دارد، در دوران جنگ دفاع مقدس بیشتر شاهد روایتگری از انسان‌هایی بودیم که از خودشان برای دفاع از کشور گذشتند.

او روایت می‌کند: ساعت یک نیمه شب همراه فرماندهان در جستجوی پایگاه‌های عراقی وارد خاک عراق شدیم تا اطلاعاتی از موقعیت، سنگر، توپخانه  عراقیان کسب کنیم اما موقع برگشت متوجه حضور ما شدند و تیر به صورت یکی از فرمانده‌ها اصابت کرد به هر طریقی بود با وجود مرارت‌های بسیاری، به خاک وطن رسیدیم اما با وجود اصرارهای فراوان برای حضور پزشکیار قبول نکردند تا با آشکار شدن آن، در روحیه رزمنده ها تاثیر بگذارد و شش صبح با قاطر اعزام شدند.

خط مقدم، خط سینه سپر کردن انسان‌های صاف و صادقی بود که در چهره‌هایشان می‌شد صداقت را به وضوح دید، آقای ابراهیمی از رزمنده‌های هشت سال دفاع مقدس است که کمتر ادعای جهاد داشته و حالا بعد از گذشت چهل و سه سال از دفاع مقدس وقتی به خاطرات گذشته اش می رسد مکث می‌کند و می شود در سکوت های ممتدش زخم‌هایی که دشمنان بعثی به ما می خواستند بزنند را ببینیم.

انتهای پیام



لینک منبع خبر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا