مکتبی که امروز به آن نیاز است
به گزارش ایسنا، قاسم غفوری در یادداشتی نوشت: این روزها سالگرد شهادت بزرگ مرگی است که پنج سال از فقدانش میگذرد اما همچنان داغ نبودنش بر ملت ایران و جهانیان باقی است. آری این روزها سالگرد شهادت سرباز شهید قاسم سلیمانی است که همراه با ابومهدی المهندس معاون حشدالشعبی در تروریسم دولتی آمریکا به شهادت رسید.
نگاهی بر تحولات امروز کشور و جهان بیانگر این حقیقت است که راه نجات رویکرد واقعی و عملی به مکتبی است که آن شهید به یادگار مانده است. نگاهی به کارنامه سردار دلها بیانگر این حقیقت است که وی محور و بنیانگذار مکتبی است که در آن جان فدا میکنند برای جان دادن به دیگران. در مکتب سردار«من» نه به معنای همه چیز برای من بلکه «من» در این مکتب به معنای فدا شدن «من» برای دیگران است. نگاهی بر شخصت سردار و مرام وی نشان میدهد که او در مقام یک فرمانده نه در سنگر و پشت میدان بلکه خود در خط مقدم حضور داشت و کلامش به دنبال من بیاید بود نه به فرمان من بروید. امروز کشور در حالی کاستیهای اقتصادی و آنچه برخی ناترازیها مینامند شرایط را بر همگان سخت کرده است که راه برون رفت از این وضعت نه نسخه نویسیهای لیبرالی و سرمایه دارانه منفعت طلبانه بلکه نسخه سردار است که جان فدا می کرد برای جان دادن نه چون لیبرالهایی که با ادعای آزاد سازی بازار و برداشتن تصدی گری دولت، بار مسئولیت را از دوش خود زمین گذاشته و ثروت اندوزی را تنها هدف شخود قرار دادهاند.
دوم آنکه تحولات منطقه و جهان با محوریت سلطه گری و جنایات افسار گسیخته رژیم صهیونیستی و حامیان غربیاش به خوبی نشان میدهد که شیوه دیپلماسی و گفتمان عملا یک رویا و توهم است که هیچ دستاوردی به همراه ندارد. امروز جهان صرفا زبان میدان را متوجه میشود که نمود آن را در مقاومت غزه، لبنان و یمن میتوان مشاهده کرد. امروز نه دیپلماسی که وعده صادق 3 است که امنیت ایران و مقابله با تهدیدات دشمن را تضمین خواهد کرد.
در این میان آنچه باید در نظر داشت نقش و جایگاه افرادی همچون سردار سلیمانی در نظم نوین جهانی است که با شتاب در حال شکل گرفتن است. هر چند که غرب تمام ابزار خود را برای حفظ نظام سرمایه داری و تک قطبی به کار گرفته است اما حقیقت آن است که صحنه جهانی دیگر پذیرنده این رویکرد یک جانبه نبوده و چند جانبه گرایی جدیدی در جریان است که بازیگران جدیدی را در بر گرفته است.
استعمار و امپریالیسم با اصل ایجاد حقارت و هویت زدایی از ملتها بران بودهاند تا سیاستهای استعماری خویش را اجرایی سازند حال آنکه سردار سلیمانی این خط را شکسته و هویت غرور آفرین را برای بسیاری از ملتها رقم زد. سردار این باور را در میان ملتها ایجاد کرد که آنها نیز جایگاهی در این عرصه جهانی دارند و میتوانند با هویتی ورای هویت تحمیلی نظام سلطه رویکردی تاثیرگذار در معادلات جهانی داشته باشند.
آمریکاییها و ایادی آنها در این پنج سال تلاش کردهاند تا نام سرداران مقاومت را حذف نمایند تا از یک سو خود از بازخواست جهانی در امان بمانند و از سوی دیگر از جایگاه و اهمیت نقش آنها در تحقق امنیت جهان بکاهند. آنها دریافتهاند که افرادی مانند سردار سلیمانی نه یک فرد بلکه یک مکتب و اندیشه هستند که در میان ملتهای منطقه و فرامنطقه جوانه زده است و هر روز ابعاد گستردهتری میگیرد. آنچه امروز در سوریه مشاهده میشود در کنار آنکه بار دیگر اهمیت و نیاز همیشگی ملتها به حفظ الگوی مقاومت را آشکار میسازد، تقلای بزدلانه غرب برای سند سازی و دروغ پراکنی علیه مقاومت و سردار دلهاست تا به زعم خویش از ادامه رویکرد جهانی به مقاومت و مکتب او جلوگیری کنند.
نکته پایانی آنکه سردار سلیمانی را میتوان یک رسانه بزرگ جهانی دانست که در کنار انتشار فرهنگ مقاومت و شهادت، رسوا کننده واهی بودن ادعای آزادی بیان غرب بوده است. در طول پنج سالی که از شهادت سردار مقاومت میگذرد بسیاری از شبکههای اجتماعی از جمله اینستاگرام عکسها و فایلهای صوتی سردار سلیمانی را حذف کردهاند تا به زعم خود مانع انتشار جهانی فرهنگ مقاومت گردند. رفتارهای دوگانه روی داده در فضای رسانهای بویژه فضای مجازی نشان داد که نظام سلطه حتی از نام و عکس و صدای سردار نیز در هراس است و ظرفیت کوچکترین اثری از سردار دلها را ندارد.
*بازنشر مطالب دیگر رسانهها در ایسنا به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان میباشد.
انتهای پیام