آخرین اخبارمحله > کوچه پس کوچه

مبارزی که ۲۲ بهمن ۵۷ در باغشاه آسمانی شد


همشهری آنلاین– آرش سلیمی‌فر: ۴۶ سال گذشت. ۴۶ سالی که شاید گفتنش برای ما آسان باشد اما بی‌شک برای خانواده‌ای که تمام دقایق این سال‌ها را در فراق عزیزشان گذراندند کم نیست. آن هم چه عزیزی! تازه داماد خانواده سبحانی که تازه عروس‌اش را به خانه بخت آورده و آرزوهای زیادی در سر داشت. جوانی رعنا که در اخلاق و معرفت کم نظیر بود. بسیار مهربان و اهل نماز اول وقت. این‌ها را خواهری داغدار می‌گوید. کسی که سال هاست بهمن ماه حس و حالش با بسیاری از ما، متفاوت است. یک حال عجیبی که آمیخته از غم و شادی است. حسی پر از دلتنگی‌های خواهرانه اما سرشار از افتخار و غرور. چراکه شهید «جابر سبحانی» درست در روز ۲۲بهمن ماه سال ۱۳۵۷ در مقابل پادگان باغشاه به شهادت رسید است.

فعالیت‌های انقلابی او از سربازی شروع شد

شهید «جابر سبحانی» متولد سال۱۳۳۴ در شهرستان هریس از توابع استان آذربایجان شرقی بود که بعدها همراه خانواده به تهران آمدند. «شهلا سبحانی» خواهر شهید در ابتدای صحبت‌هایش به حضور برادرش در اجتماعات مذهبی و تظاهرات‌های پیش از انقلاب اشاره می‌کند: «۱۳ساله بودم که برادرم در تظاهرات‌ها شرکت می‌کرد. جرقه مخالفت‌های او علیه رژیم شاهنشاهی در خدمت سربازی خورده شد. زمانیکه سرباز بود روزه می‌گرفت و چون سحری به سربازها نمی‌دادند، زخم معده گرفته بود؛ ولی با این حال دست از عقایدش برنداشت. او پیش از سربازی خیلی متوجه ظلم و فساد رژیم نبود و وقایع را از نزدیک ندیده بود. به همین خاطر وقتی از خدمت سربازی برگشت، متحول شد و به صراحت گفت که می‌خواهد مقابل نظام فاسد شاهنشاهی بایستد.»

پدر خانواده به خاطر عارضه سکته در جوانی از دنیا رفته بود و مادر و بعدها جابر جای او را برای اعضای خانواده پر کرده بودند. مرحوم «پری محمدزاده»، مادر شهید سبحانی، نه تنها مخالفتی با عقاید و رفتارهای پسرش نداشت بلکه او را به ایستادن در برابر ظلم و فساد حاکم بر جامعه تشویق می‌کرد. همچنین شهید سبحانی همیشه از مادرش می‌خواست از او راضی باشد و برایش دعا کند تا عاقبت بخیر شود. همینطور هم شد. اینها را شهلا سبحانی درباره مادر مرحومش می‌گوید: «مادرم از زنان بسیار مؤمن و با اعتقادی بود و خیلی به کسب لقمه حلال تأکید می‌کرد و تمام تلاشش این بود که فرزندانش مؤمن و نمازخوان بزرگ شوند. بی‌شک تربیت دینی مادرم بود که باعث شد جابر آگاهانه در صف اول تظاهرات‌ها بایستد و شهید شود.»

عکس امام(ره) را به دیوار خانه زد

خواهر در بین صحبت‌هایش به یاد خاطره‌ای از شجاعت برادرش و حمایت‌های مادر از او می‌افتد و می‌گوید: «یادم هست آن زمان به زبان آوردن اسم امام(ره) هم جرم بود، چه برسد به اینکه کسی عکس او را قاب کند و به دیوار خانه بزند. جابر با شجاعت تمام یک عکس بزرگ از امام(ره) را روی طاقچه گذاشته بود و مادرم هم مرتب همراه عکس پدرم، آن را دستمال می‌کشید و زیرلب برای شادی روح پدرم و پیروزی قیام امام(ره) دعا می‌خواند. برخی از آشنایان و همسایه‌ها وقتی عکس امام(ره) را در خانه ما می‌دیدند، می‌ترسیدند. حتی بعضی از آنها فوری از خانه ما دور می‌شدند تا نکند ساواکی‌ها وارد خانه ما شده و آنها را هم دستگیر کنند.»

مبارزی که ۲۲ بهمن ۵۷ در باغشاه آسمانی شد

شهادت هنگام تسخیر باغشاه

آن زمان ساکن محله جوادیه بودند. درست صبح روز ۲۲بهمن سال ۱۳۵۷ بود که جابر طبق معمول خودش را برای شرکت در راهپیمایی آماده کرد و رفت. به گفته اهالی، جابر همراه انقلابیون از پاسگاه اسلحه برمی‌دارد و به صف راهپیمایانی می‌رود که از جوادیه تا باغشاه (میدان حر فعلی) در حرکت بودند. گویا وقتی او و دیگران در حال تسخیر پادگان باغشاه بودند، یک بالگرد، انقلابیون را تیرباران می‌کند. در این حال گلوله‌ای به شکم جابر اصابت کرده و به دلیل عدم انتقال مجروحین به بیمارستان، ساعت‌ها بدن کم جانش روی زمین می‌ماند. در نهایت پس از انتقال به بیمارستان مدائن به علت خونریزی شدید به شهادت می‌رسد.

خواهر شهید وقتی این‌ها را برای ما تعریف می‌کند، ناخواسته اشک در چشمانش حلقه می‌زند. لحظه‌ای سکوت می‌کند و ادامه می‌دهد: «۲۲بهمن بود و صدای‌الله‌اکبر از خانه‌ها بلند شده بود. پیروزی انقلاب بود اما من، مادرم و همسر جابر بی‌تابی می‌کردیم. نگران جابر بودیم چون شب شده بود و خبری از او نبود. دوستانش به بیمارستان‌ها سر زدند. شهر اوضاع مناسبی نداشت و شرایط آشفته‌ای بر بیمارستان‌ها حاکم بود. چند روز بعد که از پیداکردن برادرم ناامید شدیم، عکس جابر را با کمک فیروز، دوست صمیمی برادرم در روزنامه چاپ کردیم و کنار عکس نوشتیم: «پاسدار انقلاب، جابر سبحانی، هر کجا هستی، سلامتی خودت را به خانواده‌ات اطلاع بده و آنها را از نگرانی بیرون کن.» پس از گذشت ۹ روز با تلاش و پیگیری فامیل و همسایه‌های دلسوز، عکس شهید سبحانی در پزشکی قانونی رؤیت شد. عکسی با چهره‌ای خندان و سرزنده که هیچ کس باور نمی‌کرد شهید شده باشد. یاد ندارم کسی از دست برادرم ناراحت شده باشد. ما بعد از شهادتش فهمیدیم که چقدر دستگیر مردم بوده و به آن‌ها کمک می‌کرده است.»

مبارزی که ۲۲ بهمن ۵۷ در باغشاه آسمانی شد

او رفت و اعلامیه‌ها ماند

شهلا سبحانی ادامه می‌دهد: «خانه ما پر بود از اعلامیه و نوارهای سخنرانی امام خمینی(ره) که جابر مخفی کرده بود. قبل از پیروزی انقلاب، مأموران ساواک به خانه چندنفر از دوستان جابر ریختند و آنها را به خاطر داشتن اعلامیه و نوار و عکس امام(ره) دستگیر کردند. به همین خاطر از جابر خواستیم احتیاط کند و اعلامیه‌ها را جای دیگری مخفی کند. جابر دیوار بین خانه ما و خانه همسایه پشت کوچه را تخریب و یک مخفیگاه کوچک درست کرد. اعلامیه‌ها و نوار سخنرانی و عکس‌های امام خمینی(ره) را داخل مخفیگاه گذاشت. بعد با گچ و سیمان سوراخ دیوار را پر کرد. به ما قسم داد تا زمانی که زنده است به مخفیگاه دست نزنیم تا اینکه بعد از شهادتش سراغ اعلامیه‌ها رفتیم و آنها را بیرون آوردیم.» او در پایان به تقارن سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی با سالگرد شهادت برادرش اشاره می‌کند و می‌گوید: «هر سال با خانواده در روز ۲۲بهمن بعد از راهپیمایی به مزار جابر می‌رویم و با افتخار از او یاد می‌کنیم. درست است که غم از دست دادن یک جوان بسیار سخت است اما شیرینی پیروزی انقلاب، این سختی را کم کرده است.»

همسر شهید:

کاش پیروزی انقلاب را می‌دید

همسر شهید به نحوه آشنایی و ازدواج با شهید جابر سبحانی اشاره می‌کند و می‌گوید: «واسطه ازدواج ما برادرم فیروز بود. او خیلی جابر را قبول داشت و مرتب در خانه از رفتار و کردار خوبش صحبت می‌کرد. جابر کارگر زحمتکشی بود و مظلومانه به شهادت رسید. او در شرکت راه آهن کار می‌کرد و با قطار به شهرهای مختلف می‌رفت ولی هیچ‌وقت به خاطر مسافرت‌هایش از خانواده و فعالیت‌های سیاسی غافل نبود. به طوریکه در ماموریت‌های کاری‌اش در شهرستان به مشارکت در پخش اعلامیه ادامه می‌داد و همین امر منجر به تعقیب او توسط ساواک شد.»

بانو عین‌اللهی ادامه می‌دهد: «گاهی با خودم می‌گویم‌ای کاش جابر پیروزی انقلاب را می‌دید و بعد می‌رفت اما بلافاصله از گفته‌ام پشیمان می‌شوم چون می‌دانم که شهدا زنده‌اند و اگر آنها نبودند، این انقلاب پیروز نمی‌شد یا مردم باید سختی بیشتری تحمل می‌کردند.» همسر شهید ادامه می‌دهد: «بارها حضور معنوی جابر و عنایت‌های او را در زندگی شخصی‌ام دیده‌ام و حتی همسرم فریدون عطری و فرزندانم هم ارادت خاصی به این شهید دارند و بر سر مزارش می‌روند.»

مبارزی که ۲۲ بهمن ۵۷ در باغشاه آسمانی شد

برادر شهید:

عکس شاه را از دیوار اداره پایین کشید

«مالک سبحانی» برادر شهید «جابر سبحانی» از روزهایی می‌گوید که برادرش اعلامیه‌های امام(ره) را در محله پخش می‌کرد و ماموران ساواک به خانه آنها ریخته و همه جا را زیرورو کردند. سبحانی می‌گوید: «برادرم تازه از خدمت سربازی برگشته بود. در درگیری‌ها زخمی شده بود، اما می‌گفت؛ مهم نیست؛ کسی که امام(ره) را دوست داشته باشد باید تا آخرین نفس در مبارزات شرکت کند.» او اضافه می‌کند: «جابر تکنسین فنی شرکت راه آهن ج. ا. ا بود. در تظاهرات شرکت می‌کرد. می‌گفت: «عکس شاه را از دیوار اداره پایین کشیده‌ام و کار فرمایان بیرونم کرده‌اند.» برادر شهید سبحانی می‌گوید که او هم همپای برادرش در مبارزات شرکت کرده و خوشحال است که برادرش بالاخره به آرزویش، یعنی شهادت، رسید. »



لینک منبع خبر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا