آخرین اخباراستان ها > قزوین

روایت‌های یکی از راویان سرزمین نور



روایت‌های یکی از راویان سرزمین نور

نزدیک به سه دهه است که کاروان‌های بسیاری راهی سرزمین‌هایی به نام نور می‌شوند، سرزمین‌هایی که بسیاری از همت‌ها و باکری‌ها و خرازی‌ها به نام وطن، جوانی و زندگی‌هایشان را در آن، جا گذاشتند و امروز مدال شهید بر سینه‌شان می‌درخشد. بسیاری از مسافران این سرزمین‌ها اعتقاد دارند که با شنیدن روایت شهیدان، معنای واقعی ایثار را درک کرده‌اند. در این سفر مجاهدت و از خودگذشتگی شهدا در یک طرف و زبان راویان در طرف دیگر می‌تواند به کلماتی چون «غیرت، وطن پرستی، مقاومت و ایثار» وزنه و مفهوم دهد.

خیلی از زائران سفر راهیان نور، مدعی هستند که با شنیدن روایت شهیدان، به درکی از فداکاری‌ها و حماسه‌های خلق شده در این سرزمین رسیده و مسیر زندگیشان تغییر کرده است؛ این راویان چه کسانی هستند؟ در این مصاحبه در ایسنا به سراغ «جواد حبیبی» یکی از روایتگران دفاع مقدس رفته‌ایم تا از فعالیت‌هایش در این سرزمین بیشتر بدانیم.

داستان روایتگر شدنتان در اردوی راهیان نور را بگویید؟

آشنایی من با شهدا خاص است. پدر بنده جبهه نرفته بودند و من هم مانند خیلی‌های دیگر شناختی از مفهوم جنگ، جبهه و شهادت نداشتم. ۱۳ سالم بود که در مدرسه اردویی تحت عنوان بازدید از مناطق عملیات جنگی جنوب مطرح شد. استقبال دانش‌آموزان از این اردو زیاد بود من هم مانند سایر دانش‌آموزان برای رفتن به این اردو نام‌نویسی کردم و درنهایت قرار بود که یک نفر از مدرسه ما به این اردو برود، قرعه‌کشی که صورت گرفت، نام من درآمد.

در آن اردو برای اولین بار با مفاهیمی چون شهادت، مقاومت و فرهنگ شهادت از نزدیک آشنا شدم و چنان عاشق این موضوع شدم که با نام‌نویسی در بسیج و فعالیت در حوزه بسیج هر سال به این اردو می‌رفتم. تا سال ۸۹ که ۱۹ سال داشتم، بسیج دانش‌آموزی به من پیشنهاد دادند که مسئول کاروان راهیان نور شوم و در آن سال به من چهار اتوبوس دادند و از این به بعد به‌عنوان مسئول کاروان راهیان نور، عازم مناطق جنگی جنوب می‌شدم.

در سال ۱۳۸۷ در کاروانی که مسئولیتش را بر عهده داشتم، برای روایتگر ما مشکلی به وجود آمد و خودم برای اهل کاروان بر اساس تجربه‌ها و اندوخته‌هایی که داشتم، روایتگری کردم و از آن سال به بعد روایتگری هم جزو فعالیت من در این مناطق بود، در سال ۸۹ دوره روایتگری دیدم.

در سال ۹۲ به‌عنوان خادم‌الشهدا به یادمان هور رفتیم؛ چون زیرساخت‌های لازم برای اسکان کم بود مثلاً آب و برق نداشتیم و در اورژانس صحرایی به‌جای مانده از دوران دفاع مقدس، اسکان داشتیم؛ راویان کمتر به این مناطق می‌آمدند. در یکی از روایتگری‌هایم، بی‌آنکه متوجه باشم «سرهنگ منصور عیوضی» در همین منطقه هور پای روایت‌هایم نشسته بود و من را به‌عنوان راوی کشوری انتخاب کردند و در حال حاضر راوی مستقر در یادمان شهدای هور هستم.

طی سالیانی که خادمی شهدا را می‌کردید، چه نکات و موضوعاتی توجه شما را به خود جلب کرده که می‌تواند به‌ نوبه خود در اقبال بیشتر مردم در اردوی راهیان نور مؤثر باشد؟ 

طی این سال‌ها خاطرات تأثیرگذاری از زائران شهدا دیده‌ام که چند نمونه‌ای از آن را تعریف می‌کنم.

راهیان نور جای توبه است: نوروز سال ۹۴ مراسمی در یادمان شهدای هور برگزار کردیم. همه کاروان‌هایی که زائر به این یادمان آورده بودند، رفتند. چندساعتی گذشت، هوا تاریک شد در محوطه یادمان، قدم می‌زدم که متوجه شدم یک سیاهی در گوشه‌ای از محوطه تکان می‌خورد، نزدیکش شدم و دیدم یکی از دانشجوهای دختر است که از کاروان جامانده، به گفته خودش تا پیش از اینکه به این سفر بیاید هیچ اعتقادی به شهدا و انقلاب نداشت و صرفاً جهت وقت‌گذرانی با دوستانش به این اردو آمده بود. او گفت وقتی روایت شهدای هور را از من شنیده، مشغول شیطنت و کشیدن چادر صف جلویی بوده که احساس کرده آقایی کنار گوشش زمزمه می‌کند که اگر می‌خواهی توبه کنی اینجا جای توبه است و گناهی که قبلاً مرتکب آن شده بود را برای من گفت. از آن سال به بعد آن خانم یکی از خادمین فعال شهدا در راهیان نور شده است.

دست‌های به‌جامانده از یک شهید هوری: یک روز متوجه شدیم یکی از زائران یادمان شهدای هور، وارد گل‌ولای و آب هور شده و مدام در حال جست‌وجو است؛ کنارش رفتیم و علت کارش را پرسیدیم، این زائر که معلمی بوشهری بوده، گفت که خوابی از یک شهید دیدم که خود را علی معرفی کرده است و به او توصیه کرده که اگر حجاب خود را رعایت نکنید شهدا از شما ناراحت خواهند شد. همچنین شهید در خواب به این خانم گفته است که دست‌هایش را در هور جا گذاشته است، با این نشانی متوجه شدیم که این خانم خواب «شهید علی هاشمی» را دیده است.

پیمان یک دختر با شهدا: یک روز دیدم که یک آقایی خیره به من نگاه می‌کند، نزدیکش رفتم و با او به صحبت نشستم. آن آقا پاسدار بود و می‌گفت همسرم معلم قرآن است. تنها یک دختر ۱۶ ساله دارم. اما هر کاری می‌کنم، دخترم راضی به پوشش چادر نمی‌شود و تشویق و ترغیب جوابگوی آن نیست و کم‌کم با این موضوع و انتخاب دخترم کنار آمده بودم تا اینکه به سفر راهیان نور آمدیم، دخترم خودجوش نزدم آمد و گفت بابا با شهدا پیمان بسته‌ام که چادری شوم.

داستان شهیدی بی‌سر: یک روز پدر شهیدی در همان یادمان شهدای هور نزدم آمد و یک روزنامه قدیمی به من داد، تیتر اول روزنامه این بود؛ شهیدی که در سردخانه با پدر خود سخن گفت. داستان این روزنامه و تیتر را از او پرسیدم این پدر شهید گفت؛ وقتی پسرم به شهادت رسید به ما اطلاع دادند که پسرت شهید شده اما در میان شهدایی که پلاک دارند نیست ما چند پیکر دیگر هم بدون پلاک داریم بیایید و از بین آن پیکرها پسرتان را پیدا کنید. این پدر شهید به سردخانه می‌رود و شهدای بدون پلاک را نگاه می‌کند اما پسر خود را پیدا نمی‌کند، از سردخانه که بیرون می‌رود، صدای پسرش به گوشش می‌رسد که می‌گوید پدر اجازه نده من را به‌جای دیگری ببرند. مجدداً به سمت سردخانه می‌رود و از سرباز خواهش می‌کند که داخل سردخانه شود تا بتواند پسرش را پیدا کند، با اصرار مجدداً وارد سردخانه می‌شود، شهدای پلاک‌دار را می‌بیند تا اینکه به یک شهید بی‌سر می‌رسد، می‌گوید این پسر من است.‌ سرباز نگاه می‌کند و می‌گوید این شهید پلاک دارد. پدر شهید اذعان دارد که این شهید بی‌سر پسرش است و می‌گوید پوتین‌های او را نگاه کنید پسر من در داخل پوتین‌هایش نامش را می‌نوشت، وقتی پوتین‌های شهید را نگاه می‌کنند؛ می‌بینند که حرف این پدر صحیح است.

از این نمونه اتفاقات در طی این سال‌ها بسیار رخ داده و همه این داستان‌ها یک نکته دارد و آن این است که شهید به معنی واقعی کلمه زنده است.

چرا راهیان نور مهم است؟

راهیان نور قسمتی از هویت کشور ماست. یکی از موضوعاتی که دستگاه‌های تبلیغاتی در کل دنیا راه انداخته‌اند الگوسازی و معرفی یک الگوی تمام عیار است؛ اما امروز اگر به فضای مجازی نگاه کنیم می‌بینیم که سلبریتی‌های بسیاری در حال اثرگذاری چه فرهنگی و چه ضدفرهنگی هستند و سعی دارند، با معرفی خود به‌عنوان الگو ذائقه مردم را عوض کنند.  

در این جنگ نرم رسانه‌ای، وظیفه‌ای بر دوش نهادهای انقلابی و حتی افراد انقلابی وجود دارد و آن این است که بتوانیم یک الگو انقلابی معرفی کنیم. اگر به نسل جدید الگو معرفی نکنیم، بیگانگان به او الگو معرفی می‌کنند. اردوی راهیان نور ازآن‌رو اهمیت دارد که می‌تواند شهدا و سبک زندگی آنان را به‌صورت مستند به عنوان یک الگو معرفی کند.

راهیان نور چه تأثیر و نقشی در فرهنگ کشور دارد و ضرورت استمرار آن در چیست؟

یکی از فرهنگ‌هایی که برای کشور بسیار مهم است، فرهنگ مقاومت است. یعنی شهدا ثابت کردند که هزینه مقاومت، از هزینه سازش کمتر است. امروز اگر به فلسطین و سوریه نگاه کنیم به‌درستی فرهنگ مقاومت را درک خواهیم کرد. فرهنگ مقاومت را نباید از دست بدهیم و راهیان نور در حوزه فرهنگ‌سازی از جنس مقاومت تأثیر بسزایی داشته باشند، یکی از اصول شیعه بحث مقاومت است و این موضوع بسیار مهم است.

در پی اتفاقات سال ۱۴۰۱، شاهد برخی خلأهای فرهنگی بودیم، با توجه به رواج فضای مجازی چطور می‌توانیم استقبال نوجوان امروزی را به این اردوها بیشتر کنیم؟

برای آگاه کردن کودکان و نوجوانانی که شاید اطلاعی از فرهنگ دفاع مقدس ندارند باید از فرهنگ شهادت برای آن‌ها بیشتر بگوییم و در این راستا تولیدات فاخری داشته باشیم. در پی اتفاقات سال ۱۴۰۱ در بسیاری از مدارس حضور یافتم تا با دانش‌آموزان پیرامون فرهنگ ایثار و شهادت و انقلاب صحبت کنم. وارد یکی از کلاس‌های یک مدرسه دخترانه که شدم چند دانش‌آموز بنا بر اعتراض کشف حجاب کردند. تقریباً سه جلسه با این دانش‌آموزان صحبت کردم و در جلسه سوم همان‌هایی که کشف حجاب کرده بودند، کاملاً متحول شدند و اذعان کردند که بسیاری از کارهایشان از روی ندانستن است.  

متأسفانه طی سال‌های گذشته آن‌طور که بایدوشاید شهدا به نسل جدید معرفی نشده‌اند. دروسی مثل آمادگی دفاعی در مدارس و یا در دانشگاه دفاع مقدس فقط برای نمره و پاس کردن در اختیار دانش‌آموزان و دانشجویان گذاشته شده است اما نتوانسته‌ایم پیرو همین دروس، الگوسازی مطلوبی از شهدا داشته باشیم بنابراین اگر بتوانیم از شهدا که از جنس نور و چراغ هدایت هستند، معرفی خوبی داشته باشیم قطعاً شاهد رفع بسیاری از چالش‌های اجتماعی خواهیم بود.

نکته آخر؟

من تجربه روایتگری برای زائران خارجی شهدای دفاع مقدس را نیز داشته‌ام و دیده‌ام که صحبت‌هایم در وصف شهدا چه تأثیری بر روی آنان داشته، قطعاً این موضوع می‌تواند بر روی هم‌وطنان ما تأثیر بیشتری داشته باشد. معرفی شهدا زبان لین می‌خواهد و باید به این بینش برسیم که هرجایی در بحث فرهنگی کم بیاوریم می‌توانیم به فعالیت‌های شهدا مراجعه کنیم.

اگر دستگاه‌های فرهنگی آن بودجه‌ای را که  بابت کارهای فرهنگی دریافت می‌کنند، به الگوپردازی واقعی از شهدا بپردازند، بسیاری از مشکلات فرهنگی و اجتماعی ما حل خواهد شد.

به چشم دیده‌ام یک بار که از کانون اصلاح و تربیت به راهیان نور زائر آورده بودند، یکی از نوجوانان که به جرم سرقت مسلحانه دستگیر شده بود شبانه در حال شستن سرویس‌های بهداشتی بود، از او پرسیدم چرا این کار را می‌کنی به صورت استفهامی گفت من هم می‌توانم شهید «احمد متوسلیان» باشم؟

شهدا تأثیر خود را بر روی آدم‌ها می‌گذارند و فقط کافی است که دستگاه‌های فرهنگی، به تأثیر شهدا بر جامعه اعتقاد داشته باشند و در این راستا به‌دوراز شعار به‌صورت عملی گام بردارند.

انتهای پیام



لینک منبع خبر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا