«من به خاطر آرمانم بازداشت شدم، نفر بعدی کیست؟»

به گزارش ایسنا، «محسن مهدوی»، مدافع حقوق بشر فلسطینی ساکن ورمونت که در یک اردوگاه پناهندگان در کرانه باختری رود اردن متولد و بزرگ شده و در دانشگاه کلمبیا فلسفه میخواند، به دلیل فعالیتهای حامی فلسطین در دانشگاه ضمن مصاحبه اعطای تابعیت بازداشت شد. بازداشت او اعتراضات بزرگ دانشجویی و قضایی را به دنبال داشت و در نهایت دادگاه آمریکا مجبور شد حکم به لغو بازداشت بدهد.
مهدوی در یادداشتی برای نیویورک تایمز نوشته است: «من در ۱۴ آوریل ۲۰۲۵، در جریان مصاحبهای که قرار بود مصاحبه اعطای تابعیت من باشد، بازداشت شدم. پس از بیش از دو هفته حبس ناعادلانه، یک قاضی فدرال به نفع آزادی من حکم داد؛ در یک پیروزی بزرگ برای دموکراسی.
من ممکن است اولین نفر از بسیاری از فعالان دانشجویی باشم که توسط دولت ترامپ بازداشت شدهاند و از بازداشت آزاد میشوند. وزارت امنیت داخلی عملاً یک تله ترتیب داده بود. این تله، چشمانداز شهروندی آمریکا را به من نشان میداد، اما پس از پایان مصاحبه و امضای سندی که نشان میداد حاضر به ادای سوگند وفاداری هستم، مأموران نقابدار مرا دستگیر کردند.
مأموران دولتی مرا از وکیلم که با من به قرار ملاقات رفته بود، جدا کردند. آنها قصد داشتند مرا از ایالت خودم، ورمونت، به بازداشتگاهی در لوئیزیانا منتقل کنند. این تله برای من اصلا غافلگیرکننده نبود. این تله پس از دستگیریهای دیگر دانشجویان به دلیل اعمال حق آزادی بیان در مخالفت با کشتار و تخریب بیرحمانه اسرائیل در غزه رخ داد.
من با تماس با وکلا، سناتورهای ورمونت و نماینده مجلس، رسانهها و گروهی از اعضای جامعه آماده شده بودم. نقشه وزارت امنیت داخلی به راحتی پیش نرفت، زیرا ما چند دقیقه پرواز به لوئیزیانا را از دست دادیم. آن چند دقیقه مسیر پرونده حقوقی من را تغییر داد و در نهایت منجر به آزادی من از بازداشت شد زیرا توانستم برای حقوقم به طور عادلانه مبارزه کنم.
برخلاف سایر دانشجویانی که همچنان در بازداشت اداره مهاجرت و گمرک در حال رنج کشیدن هستند، به من “امتیاز” داده شده است تا در حالی که در زندان نیستم، به دنبال عدالت باشم. با وجود گذراندن 16 شب در سلول زندان، هرگز امیدم را به اجتنابناپذیری عدالت و اصول دموکراسی از دست ندادم. میخواستم شهروند این کشور شوم زیرا به اصولی که در آن گنجانده شده است اعتقاد دارم. وقتی قاضی جفری دبلیو کرافورد به نفع من حکم داد، به من و مردم آمریکا اطمینان داد که هنوز دلیلی برای امید به آن اصول وجود دارد.
اما راه عدالت طولانی است. آزادی من با آزادی سایر دانشجویانی که از همان حق آزادی بیان من استفاده میکردند، اما در زندان رنج میبرند و با آزادی فلسطینیهایی که برای حق زندگی و عدالت خود مبارزه میکنند، در هم تنیده است. دولت آمریکا مرا به تضعیف سیاست خارجی ایالات متحده متهم میکند، بهانهای آشکارا پوچ برای اخراج به دلیل سخنرانی سیاسی که دولت ترامپ از آن خوشش نمیآید.
کفگیر دولت در تلاش برای بدنام کردن من، به ته دیگ خورده است. تنها “جرم” من امتناع از پذیرش قتل عام فلسطینیها، مخالفت با جنگ و ترویج صلح است. من صرفاً اصرار داشتهام که قوانین بینالمللی باید رعایت شود. من معتقدم راه رسیدن به صلح عادلانه و پایدار برای فلسطینیها و اسرائیلیها از طریق دیپلماسی و عدالت شدنی است.
دولت ترامپ با تلاش برای اخراج من، پیام روشنی ارسال میکند: جایی برای مخالفت وجود ندارد، آزادی بیان لعنتی! به نظر میرسد که دولت مایل است به قیمت نقض حقوق اساسی، از دولت افراطی اسرائیل در برابر انتقاد محافظت کند، در حالی که امکان آیندهای صلحآمیز برای فلسطینیها و اسرائیلیها، آیندهای عاری از آسیب و ترس را سرکوب میکند.
من رویای عدالت و صلح را در سر میپرورانم، رویایی که با خاطرات کابوسوار دوران کودکیام شکل گرفته است. من به عنوان یک پناهنده نسل سوم در اردوگاه الفرع در کرانه باختری تحت سیستم آپارتاید اسرائیل به دنیا آمدم. وقتی ۸ ساله بودم، برادرم را که چند سال پس از محاصره نظامی اسرائیل که دسترسی او به مراقبتهای پزشکی را مسدود کرده بود و در نهایت منجر به مشکلات سلامتی مرگبار شد، دفن کردم. به جای جشن گرفتن یازدهمین سالگرد تولدم، پس از کشته شدن عمویم توسط ارتش اسرائیل، در مراسم تشییع جنازه او شرکت کردم. در ۱۱ سالگی شاهد بودم که یک سرباز اسرائیلی بهترین دوست دوران کودکیام را کشت.
وقتی وزارت امنیت داخلی من را بازداشت کرد، مأمور عذرخواهی کرد، اما سپس به من دستبند زد، دستانم را به کمرم زنجیر کرد و پاهایم را زنجیر کرد. در حالی که قدمهای کوتاهی برمیداشتم، به شوخی گفتم: “من اینگونه مراقبه راه رفتن انجام میدهم”، تا حواسم را از فکر کردن به فلسطینیهای درمانده در زندانهای اسرائیل که درست مثل من در غل و زنجیر بودند، پرت کنم، برخی از آنها مورد آزار جنسی قرار گرفته و کشته شده بودند. در حالی که رانندگی میکردیم با خودم گفتم: “عشق را به درون بکش، عشق را بیرون بده.”
در سلول شماره C38، جایی که اولین شبم را گذراندم، وقتی نگهبان شب بازرسی معمول خود را انجام میداد، نوری را دیدم که از میان تاریکی میتابید. در آن لحظه متوجه شدم که اکنون به پدربزرگ، پدر، عموها و پسرعموهایم متصل هستم که همگی به ناحق زندانی شده بودند. دعا کردم که فرزندان آیندهام از همان بیعدالتی رنج نبرند. وقتی به خواب رفتم، به جمله معروف کشیش دکتر مارتین لوتر کینگ جونیور فکر کردم: “تاریکی نمیتواند تاریکی را بیرون براند؛ فقط نور میتواند این کار را انجام دهد. نفرت نمیتواند نفرت را بیرون براند؛ فقط عشق میتواند این کار را انجام دهد.”
قبل از مهاجرت به ایالات متحده در سال ۲۰۱۴، آزادی برای من مفهومی انتزاعی بود، چیزی که به سختی میتوانستم در زمان زندگی تحت اشغال نظامی اسرائیل تصور کنم. من برای آزادی آواز میخواندم، شعرهایی در مورد آن مینوشتم و رویای زندگی در آن را در سر میپروراندم، اما هرگز آن را تجربه نکرده بودم. من آرزوی آزادی فیزیکی – توانایی سفر بدون مواجهه با ایست بازرسی نظامی – و حق آزادی بیان را داشتم. در نهایت، من به دنبال شهروندی آمریکا بودم، نه تنها به این دلیل که نمیخواستم آزادیای را که به عنوان یک ساکن دائم از آن برخوردار بودم از دست بدهم، بلکه بیشتر به این دلیل که به اصول و ارزشهای دموکراسی که این کشور در اسناد تأسیس خود تصریح کرده است، اعتقاد دارم. در حالی که آمریکا همیشه به این ارزشها عمل نکرده است.
مانند دکتر کینگ، من معتقدم که آنها به عنوان وعدهای برای آنچه ممکن است، عمل میکنند. امروزه همین آزادیها، هم برای من و هم برای کسانی مانند من، مورد حمله قرار گرفتهاند. دولت ترامپ به شیوه اسرائیل عمل میکند: تحت پوشش امنیت، حقوق انکار و روند قانونی از بین میرود. دولت با به کارگیری نیروهای اداره مهاجرت و گمرک برای بازداشت مخالفان غیرشهروند، منتقدان خود را ساکت میکند و یکپارچگی سیستم مهاجرت را به خطر میاندازد.
هنگامی که سرکوب مخالفان، به نام امنیت، به هدف اصلی یک دولت تبدیل شود، حکومت استبدادی و حتی حکومت نظامی دور از دسترس نخواهد بود. وقتی آنها به پرونده من نگاه میکنند، همه آمریکاییها باید از خود بپرسند: از دموکراسی ما چه باقی مانده است و چه کسی در مرحله بعد هدف قرار خواهد گرفت؟
طبق اعلام وزارت بهداشت غزه، اقدامات اسرائیل در غزه از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ منجر به مرگ بیش از 52 هزار فلسطینی شده است. اکثر کشتهشدگان زنان و کودکان هستند و یک مطالعه اخیر نشان میدهد که این تعداد احتمالاً بسیار کمتر از تعداد واقعی است. این یک جنگ جنونآمیز و انتقامجویانه است که به سلاحهای آمریکایی متکی است، با دلارهای مالیاتدهندگان آمریکایی تأمین مالی میشود و توسط سیاستمداران آمریکایی توجیه میشود.
پرونده من نشان میدهد که چگونه مبارزات برای عدالت برای آمریکاییها و فلسطینیها به هم مرتبط هستند. آمریکاییها باید تصمیم بگیرند که آیا از جنگ یا صلح، ظلم یا دموکراسی حمایت کنند. اگر نتوانیم علیه کشتار کودکان و آنچه کارشناسان حقوق بشر نسلکشی در غزه نامیدهاند، اعتراض کنیم، پس علیه چه چیزی میتوانیم اعتراض کنیم؟!»
انتهای پیام