آخرین اخبارفرهنگ و ادب > کتاب و ادبیات

شعر و ادبیات مقاومت باید جبهه واحد و متحد داشته باشد


خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ جواد شیخ الاسلامی: از آغاز طوفان الاقصی در ۷ اکتبر سال گذشته تا امروز که حوادث بسیار مهم و کم‌نظیری را در منطقه سپری کردیم، یکی از هنرهایی که پا به پای جبهه مقاومت ایستاد و روز به روز با هر اتفاق و حادثه و شهادت و پیروزی با آن همراهی کرد و خودش را در نسبت با اتفاقات به‌روز کرد و خوراک فرهنگی و رسانه‌ای جامعه را آماده کرد، شعر بود. شعر مقاومت در یک سال گذشته کم‌کاری نکرد و کاملاً زنده و پویا، به اتفاقات مختلف واکنش نشان داد.

با این‌همه این جریان زنده و بالنده بی‌نیاز از نقد و بررسی نیست. به همین دلیل نشستی با حضور «مرتضی حیدری آل کثیر» شاعر شناخته‌شده اهوازی که هم به فارسی و هم به عربی شعر می‌نویسد و ارتباطی مستمر با شعر عرب و شعر مقاومت دارد، دکتر «علی داودی» شاعر و گرافیست که از نزدیک با انجمن‌ها و شاعران جوان ارتباط دارد و خود شعرهای زیادی برای مقاومت سروده است و دکتر «وحید سمنانی» شاعر و پژوهشگر برگزار کردیم تا درباره «شعر مقاومت و افق‌های پیش رو» صحبت کنیم.

قسمت اول این نشست در پیوند زیر قابل دسترسی و مطالعه است؛

«شعر مقاومت خبرمعاش شده است/ قصیده‌ نزار قبانی برای سیدحسن»

مشروح بخش دوم این نشست را در ادامه می‌خوانید؛

* یادم است مکرون رئیس جمهور فرانسه یکی از نشست‌های خبری خودش در انتخابات ریاست جمهوری فرانسه را در ویرانه‌های تمدن یونان انجام داد؛ به نشانه اینکه ما باید تمدن خودمان را بازسازی کنیم و دوباره به آن دوران باشکوه برگردیم. این امکان‌ها برای ما هم در شعر و ادبیات وجود دارد؟

آل کثیر: بله. چه می‌شد سردار سلامی یا سردار حاجی زاده صحبت‌شان در نشست خبری‌ وعده صادق ۲ را با قرائت ۵ بیت از شاهنامه انجام می‌دادند؟ یکی از مسیرها همین است. البته مشت نمونه خروار است؛ وقتی بعد از عملیات وعده صادق آن کلیپ از جلسه فرماندهان بیرون می‌آید، یعنی ما هنوز خیلی کار داریم.

داودی: اگر شعری جدی است و اگر ادبیات مهم است که مهم است، باید برای اقدامات نظامی هم پیوست ادبی و فرهنگی و رسانه‌ای داشته باشیم. شاعران هم در ماه‌های اخیر واقعا ادای وظیفه کردند. خبر شهادت سیدحسن نصرالله هنوز اعلام نشده بود و قطعی نشده بود که بیشتر از ۱۰۰ قطعه شعر درباره سیدحسن سروده و منتشر شد. وقتی خبر ترور اسماعیل هنیه آمد، تا صبح که خبرش نهایی و قطعی شد، شاید ۲۰۰ قطعه شعر نوشته شد. گویا که ایشان با ۲۰۰ شعر تشییع شد. اما این شعرها کجا باید به گوش مخاطب جهانی برسد؟ وزیر خارجه ما می‌تواند در کنار همه چیزهای دیگری که ارائه می‌دهد، یک جلد از این شعرها را هم معرفی کند یا به سیاستمداران کشورهای دیگر یا اعضاء مقاومت هدیه بدهد.

* نقش ترجمه را چقدر در این معرفی جدی می‌دانید؟

داودی: ترجمه هم لازم است، ولی برای اینکه شعر ما به خوبی معرفی شود، نیاز به اقداماتی داریم که یکی دو مثال آن را عرض کردم. وگرنه همین الآن یک مجموعه شعر در مصر ترجمه شده است، ولی چه کسی خبر دارد؟ این مجموعه شعر باید در تریبون بزرگی مثل تریبون وزیر خارجه یا جلسات دیپلماسی معرفی شود. این هم یک امکان و مسیر است. چرا از آن استفاده نکنیم؟ امروز دیپلماسی عمومی و فرهنگی یکی از موثرترین کارهای سیاسی است.

* از این موضوع که بگذریم، دوست دارم نظر شما را درباره این بپرسم که چه قالب شعری برای ترجمه بهتر است؟ آیا لازم است در شعر مقاومت، به سمت شعرهای سپید و نیمایی برویم؟ شعرهایی که ترجمه آن راحت‌تر از قالب‌های کلاسیک مثل غزل و قصیده و… است. چقدر با این پیشنهاد موافق هستید؟

آل کثیر: من خودم همین شعری را که آقای علی سلیمیان در محضر رهبری خواندند، ترجمه کردم و تبدیل به موسیقی شد و خوانده شد. شعری که هر بیت آن یک مضمون خوب درباره غزه داشت. این همان شعری است که رهبری گفتند خوب است که این شعر و این دست شعرها ترجمه شود. البته اگر بخواهیم ترجمه را جدی بگیریم و جریان موثر و مستمری در ترجمه شکل بگیرد، باید ساز و کاری فراهم کنیم که یک فرد متخصص و خبره بالای کار باشد. کسی که شعرها را بررسی کند و بنا بر نیاز و تناسب آن برای ترجمه، آن شعر را یا قطعه‌ای از آن شعر را، ترجمه کند. گاهی لازم نیست کل قصیده‌ای را که آقای محمود حبیبی کسبی برای سیدحسن نوشته ترجمه کنیم؛ بلکه دو سه بیت از آن را که به لحاظ مضمون و محتوا حرف جدی‌تر و حرف نوتری دارد،‌ انتخاب و ترجمه کنیم.

این کار هم پروسه دارد. شما وقتی گیاه چای را برداشت می‌کنی، همان را مستقیم توی قوری نمی‌اندازی. باید آن را از یک سری مراحل بگذرانی تا به محصول قابل استفاده تبدیل شود. ترجمه شعر هم همین است. یک فرایندی دارد که باید طی شود. برای همین رهبری گفتند این کار افراد نیست، کار دولت است. تو باید تیمی تشکیل بدهی که شامل پنج تا ویراستار فنی باشد، دو سه تا مترجم آشنا به ادبیات باشد، سه چهار تا تایپیست باشد، پنج شش تا گرافیست باشد، دو تا گوینده داشته باشد. هم‌افزایی این تیم است که ترجمه شعر را موثر می‌کند و تو نتیجه‌اش را خواهی دید. باور کنید این دست کارها از موشک هم موثرتر است. یعنی تو می‌توانی همان زمانی که کل جهان منتظر است که ببیند تو چطوری اسرائیل را می‌زنی، در شعر هم میدان در دست تو باشد. الآن خوزستان ما برای خودش یک الازهر است. یک مصر است. هم نخبه داریم، هم عرب‌دان داریم، هم شاعر داریم. شاعرانی که مثل من در جهان عرب مقام آوره‌اند، چندنفر هستند که من با اینها ارتباط هم گرفته‌ام. باید از این ظرفیت استفاده کرد.

شعر و ادبیات مقاومت باید جبهه واحد و متحد داشته باشد

* مشکل کار در حوزه ترجمه چیست؟ با اینکه رهبری صریحا از اهمیت ترجمه شعر صحبت کردند، چرا کار پیش نمی‌رود؟

آل کثیر: متأسفانه خیلی از کارهای ما حاکمیت‌زده است. آن نهادهای مردمی هم که به صورت خودجوش کار را پیش می‌برند، زیاد جدی گرفته نمی‌شوند. منِ مرتضی حیدری آل کثیر که محصول ادبی‌ام شعر است، الآن مجبور شده‌ام سرود بنویسم. سرودی که به شعرم ضرر می‌زند. به خاطر اینکه زندگی‌ام بگذرد، مجبورم سرود بنویسم. با اینکه من از خدام است که از حوزه سرود به ترجمه بیایم.

* آقای سمنانی، شما آثار کلاسیک ادبیات فارسی را بسیار خوانده‌اید. آنچه که ما امروز به آن شعر مقاومت می‌گوییم، آیا پیشینیه‌ای در آثار کلاسیک زبان فارسی دارد؟ اصولا تعریف شما از شعر مقاومت چیست؟

سیدوحید سمنانی: من فکر می‌کنم ادبیات مقاومت بسیار گسترده‌تر از آن چیزی است که تا به حال تعریف شده است. شعر مقاومت در فرهنگ ما خیلی ریشه‌دارتر است و می‌توان آن را از نخستین کتیبه‌ها و نوشته‌هایی که به زبان فارسی باستان وجود دارد، ریشه‌یابی کرد. اگر بخواهیم شعر مقاومت را ریشه‌یابی بکنیم و یک بررسی تاریخی داشته باشیم، باید به بزرگ‌ترین کتیبه باستانی که بیستون است، برگردیم که در آن اسامی دشمنان و حتی چگونگی پیروزی داریوش بر آنها آمده است. در کتاب‌های دینی ما هم فضا و ادبیات مقاومت کاملا ملموس است. ما در اوستا و آیین مزدک هم می‌بینیم که جنگ و جدال، بین تاریکی و روشنایی است. یعنی جنگ حق و باطل از همان روزگار در ادبیات ما و بهتر است بگوییم در زبان فارسی ما وجود داشته است. آن حرف‌ها بعدتر آرام آرام در نخستین سرودهایی که در گات‌ها وجود دارد، به ادبیات تبدیل می‌شود. اما در شعر فارسی، باز من فکر می‌کنم ادبیات گونه‌گون‌تر است. یعنی همه آنچه که ما به عنوان ادبیات مقاومت می‌شناسیم، محدود به جنگ نیست.

برخی از شعرهای مقاومت حتی از بعضی حبسیه‌های شعر فارسی شروع می‌شود. حتی از برخی شعرهای عاشقانه ما شروع می‌شود. حتی برخی از مدح‌هایی که برای سلطان آن عصر نوشته شده است. مثلاً ما از فرخی و منوچهری مدح‌هایی می‌خوانیم که سلطان و وزیر و سپه‌سالارش مدح می‌شوند اما در حقیقت این‌ها نمادی از لشکر ایرانیان آن روزگار بودند، که به گواهی تاریخ، غالباً در مقابل دشمنان‌شان هم پیروز می‌شدند. این اتفاق، اتفاق بزرگی است. حتی شعر عرفانی ما هم نوعی مقاومت و گریز از سختی‌های روزگار و ظلم‌هایی بوده که به شعرا شده است. ولی اگر خیلی محدوده شعر مقاومت را گسترده نکنیم، بازهم فکر می‌کنم این ادبیات مقاومت اتفاق جدیدی در تاریخ ادبیات ماست و بیشتر به آن پرداخته شود.

* یعنی شعر مقاومت آن گونه‌ای که امروز شاهد آن هستیم، در تاریخ ادبیات ما وجود نداشته است؟

سمنانی: من معتقدم که شعر فارسی قله‌های زیادی را فتح کرده است و در این میان یکی از قله‌هایی که به وسیله شعرا ایجاد شده و شاعران برای فتح کردنش عزم کرده‌اند، همین موضوع مقاومت است. در طول ۱۱۰۰ ساله شعر فارسی، همواره این قله محل رفت و آمد شاعران بوده است، اما من معتقدم شاعران در ۴۰ سال گذشته پرچم را جایی کوبیده‌اند که در طول هزار سال قبل، به آن قله نرسیده بودیم. یعنی در این دوره حرف‌ها بسیار بسیار خاص‌تر است. ویژگی‌ها خیلی خاص‌تر و خیلی شنیدنی‌تر است و به همین واسطه است که ما چیزهایی را در این دوره می‌بینیم که در دوره‌های قبل اصلاً به وجود نیامده بودند. اگر قرار باشد ما ادبیات شمشیر و سرنیزه و تیروکمان که در دوره سلطان محمود غزنوی و سلطان سنجر و… را به شعر مقاومت ربط بدهیم و در این حوزه تحلیل بکنیم که صد البته در شعر مقاومت هم می‌گنجد، باید ببینیم که چه شخصیتی مدنظر بوده است.

غالبا آنچه مدح و ستایش می‌شده، فرد است؛ یعنی یا شاه است یا وزیر است یا سپهسالار. اما در ادبیات ما یک سرباز کوچک گمنام، بهانه سرایش منظومه‌ها می‌شود و این اتفاق کاملا مربوط و منحصر به زمانه ماست. به نحوی که حتی رهبر سیاسی و مذهبی ما، در شعرها در کنار آن سرباز کوچک گمنام مطرح می‌شود. مثلاً امام خمینی (ره) در کنار چهره‌های دفاع مقدس مطرح می‌شود.

*مثل شهید حسین فهمیده که امام خمینی (ره) می‌گویند او رهبر من است. یعنی در شعر مقاومت امروز، شاید بیشتر از رهبران، سربازان و رزمندگان و شهدا ستایش می‌شوند.

سمنانی: دقیقا. پس شعر مقاومت ما در این حوزه خیلی حرف دارد. از جهتی، ما باید به ترجمه این شعرها هم فکر کنیم. چون این ویژگی خاص شعر مقاومت در عصر انقلاب اسلامی است. من اولین‌باری که اهمیت ترجمه را دریافتم به واسطه استاد قزوه بود که گفتند شعر ما باید ترجمه بشود و شاعران ما باید یک مقدار از تکیه دادن به شانه‌های غزل کوتاه بیایند و به سمت قالب‌های نوتر بروند تا بیشتر قابل ترجمه باشد. حالا با توجه به اینکه ما به واسطه حضور افرادی مثل مرتضی حیدری آل کثیر امکانش را در کشور داریم، حتماً می‌شود در ترجمه خیلی بیشتر از این درخشید. من اطلاع دقیق ندارم، اما یقیناً قدمت شعر مقاومت در خود فلسطین از ایران بیشتر است؛ چون آنها هفتاد هشتاد سال است که درگیر این ماجرا هستند و نخستین جرقه‌ها در زبان و ادبیات، به استناد منابع، حتما شعر است.

آل کثیر: همان زمانی که یهودیان خانه فلسطینی‌ها را می‌خریدند، شاعران فلسطینی شعر نوشتند و آثار آنها بر جای مانده است. بعضی از این شعرها در فضای دانشگاهی ترجمه شده است، اما روی آنها طوری کار نشده که به جامعه هم راه پیدا کند.

علی داودی: بعضی از آن شعرها همان موقع ترجمه شدند و به ایران آمدند، ولی جامعه بدوی بود و فلسطین اصلا مسأله کسی نبود.

شعر و ادبیات مقاومت باید جبهه واحد و متحد داشته باشد

* از ویژگی‌های خاص شعر و ادبیات مقاومت در زمانه انقلاب اسلامی گفتید. دوست دارم بیشتر درباره آن توضیح بدهید. آیا شما معتقد هستید که شعر مقاومت در دوران انقلاب، از شعر مقاومت در تاریخ ادبیات فارسی قوی‌تر است؟ یا برای آن ویژگی‌های قائل هستید که پیش از این نمونه نداشته است؟

سمنانی: در تاریخ ۱۱۰۰ ساله‌ ادبیات فارسی دری، این نخسیتن‌باری است که ما در این وسعت و با این نزدیکی و با این اشاعه و با این دسترسی، درگیر جنگ ۸ ساله‌ای شدیم که بعد گره خورد به فضاهای بین‌المللی. نخستین‌بار است که شاعران به واسطه رسانه، تا این حد به جنگ و مسأله مقاومت نزدیک می‌شوند. همین مسأله باعث شد ما حتی شکست‌هایی را که در جنگ‌ها داشتیم، تقدس ببخشیم و تبدیل به حماسه کنیم. مثلا ما در دوران فتحعلی‌شاه قاجار جنگی با روس‌ها داشتیم که در آن شکست‌های مفتضحانه خوردیم. اما ملک‌الشعرای صبا آمده ۶۰ هزار بیت شاهنشاه‌نامه نوشته و در آن خطاب به شاه گفته که تو سن پترزبورگ را فتح کردی! یعنی تا این حد مسخ شده، تا این حد فضا عوض شده و تا این حد اغراق شده است. پس یکی از اتفاقات خوب به همین واسطه است که دیگر از این اغراق‌ها و ستایش‌ها از شاهان و پادشاهان و رهبران نداریم. در زمان ما این نخستین‌بار است که شاعر خودش تماشاگر و مشاهده‌گر جنگ و مقاومت است. در دوران سلطان محمود غزنوی، وقتی شاه به جنگ دهلی می‌رفت، یک شاعر هم با خودش می‌برد تا رسانه‌اش باشد و وقایع را ثبت کند. اما در روزگار ما «سیدحسن حسینی» در شب شعری در تهران شعری می‌خواند و آن شعر فردا روی لب رزمنده‌ها در خط مقدم جبهه بود؛ مثل شعر «می‌روم مادر که اینک کربلا می‌خواندم / از دیار دور، یار آشنا می‌خواندم».

آل کثیر: نکاتی که دکتر سمنانی گفتند خیلی مهم و مورد توجه است. اتفاقی که در شعر انقلاب افتاده واقعا برجسته و خاص است. نقدهای ما درباره ضعف‌ها یا مشکلات در شعر مقاومت به این معنی نیست که کارهای خوبی صورت نگرفته یا شعر و ادبیات مقاومت در ایران، سست و بدون تاریخ و پیشینه است. در این بررسی که روی شعر مقاومت داریم، باید بدانیم که همه این نیروها و ظرفیت‌ها را خود انقلاب فراهم کرده است و خود انقلاب این شاعران را پرورش داده است. با اینکه من می‌گویم شعر مقاومت ما در دهه اخیر شعارزده شده است، اما کماکان ارزش و جایگاه بالایی دارد. ساحت شعر آیینی و مقاومت ما درخشان است و این نقد و بررسی‌ها نباید گونه‌ای تفسیر شود که قامت شعر مقاومت امروز کوتاه است. اما یکی دو نکته در شعر مقاومت باید مورد توجه قرار بگیرد؛ یک اینکه شعر ما ترجمه نشده است، و دو اینکه شعری که از جهان عرب از طریق ترجمه به ما رسیده، شعر روشن‌فکری است. مثلا از نزار قبانی فقط شعرهای زن‌محور و عاشقانه او به ما رسیده است، در صورتی که ۵۰ تا ۶۰ درصد شعرهای قبانی شعرهای ضداسرائیلی است.

* جالب است، حالا که در ذهنم شعرهای نزار قبانی را مرور می‌کنم می‌بینم ما هیچ شناختی از شعرهای ضداسرائیلی نزار نداریم. شاید تنها یکی دو شعر ضداسرائیلی او به گوش‌مان خورده باشد و مابقی همه شعرهای عاشقانه است.

آل کثیر: بله. در صورتی که بهترین شعرهای او شعرهای ضداسرائیلی است. وقتی زن نزار را در سفارت لبنان شهید می‌کنند، او مرثیه‌ای می‌نویسد که در آن فقط به اسرائیل و حاکمان عرب فحش می‌دهد. یک جاهایی هم می‌گوید که تو قصیده من را شهید کردی. یعنی در شعر او همه‌اش تصادم و اعتراض وجود دارد، در صورتی که شعر مقاومت ما اینطور نیست. گاهی وقت‌ها شعرهایی مطرح و سر زبان‌ها می‌افتد که اتفاقا تصادم دارد، مثل بیت «شما سنگرشکن دارید و ما خیبرشکن داریم» یا «زمین کارزار ما تلاویو است، تهران نه». آن جاهایی شعر به نقاط مهم و برجسته اشاره می‌کند و یک موضوع کوچک را برجسته می‌کند، می‌تواند جامعه را تخلیه کند و او را همراه کند. شعرهایی که مثلاً غم‌شان بیشتر است، خیلی همه‌گیر نمی‌شوند. اصولا شعر مقاومت نباید خیلی غرق در غم بشود. آنچه که شعر مقاومت نیاز دارد، غم و عاطفه و سوگ حماسی است. به همین شهادت اسماعیل هنیه و نماز رهبری بر پیکر شهید هنیه و همچنین به عظمت نماز جمعه نصر نگاه کنیم. چند تا اتفاق شگفت‌انگیزی که می‌شود سال‌ها راجع به آنها صحبت کرد.

ما چه کار کردیم؟ چقدر درباره آن کار کردیم و ترجمه کردیم؟ چقدر شعر تولید کردیم؟ چقدر تجسمی و گرافیک؟ این فرصت‌ها، فرصت‌های ارزشمندی هستند که در جنگ نرم دل‌ها را به سمت جمهوری اسلامی تغییر می‌دهند. اینها هم غم است، هم حماسه است. اینها را تبدیل به شعر کرد. جهان تشنه شنیدن این حرف‌ها است. باید این وفاقی را که بعد از وعده صادق به وجود آمده، قدر دانست. خیلی از دوستانی که انقلابی نبودند و فکرشان ضد ماست، به من می‌گفتند «دم‌تان گرم!». فرصت بی‌نظیری شکل گرفته که ما می‌توانیم با ادبیات و شعر حتی در جریانات داخلی وفاق و اتحاد ایجاد کنیم، چه برسد به مخاطب خارجی. من شاعر و نویسنده در جهان عرب سراغ دارم که اصلا ایران را قبول نداشت، اما الآن به من می‌گوید «دم شما گرم،‌ سال‌ها ما را در مورد ایران فریب داده بودند، گول زده بودند».

شعر و ادبیات مقاومت باید جبهه واحد و متحد داشته باشد

* ما به دلیل اینکه جریان ترجمه متعادل و سالمی نداریم، از فضای شعر عرب در یک سال گذشته بی خبر هستیم. می‌توانید گزارشی به ما درباره فعالیت‌های شاعران و نویسندگان عرب در یک سال گذشته بدهید؟

آل کثیر: از وقتی هفت اکتبر شروع شد، من شاعران ۱۷ کشور جهان عرب، از الجزایر و غنا و چاد گرفته تا لبنان و سوریه را، در فیسبوک دنبال کردم. در این مدت شعرهای آنها را درباره فلسطین و مقاومت جمع کردم و الآن یک کتاب ۴۰۰ صفحه‌ای آماده چاپ دارم. شعرهایی که برای هفت اکتبر تا دو سه ماه بعدش گفته شده است. تمام این شعرها را دسته‌بندی کرده‌ام؛ از شاعران درجه یک بگیرید تا شاعران ناشناس. ۹۰ درصد شعرها هم در حوزه شعر کلاسیک است. یعنی نوگراها کم به میدان آمدند. بعضی از اینها کسانی هستند که سال‌های قبل ضدمقاومت بودند و به ایران معترض بودند، اما الآن افتخار می‌کنند که صفحه مجازی‌شان به خاطر فلسطین و مقاومت از بین رفته یا محدود شده است. این را بگذارید کنار یک شخصیتی مثل «تمیم البرغوقی» که یک شاعر بزرگ فلسطینی است. تمیم در یکی از کشورهای غربی زندگی می‌کند و جوایز ادبی زیادی هم دارد و دکتری سیاسی دارد. به شدت هم تأثیرگذار و پرمخاطب است. هر ویدیویی را که بارگذاری می‌کند، میلیون‌ها نفر می‌بینند.

این آدم همین سه چهار هفته پیش، یکی دو روز بعد از شهادت سیدحسن، در اوج بمباران‌ها به بیروت آمد، دوربینش را کاشت و نشست ۸ دقیقه سخنرانی حماسی کرد. مرثیه سید حسن را خواند و از سیدحسن تعریف کرد و به حکام عرب فحش داد و یک سخنرانی تأثیرگذار انجام داد. همین آدم شعری دارد که می‌گوید «عراق حسینی به تنهایی ایستاد و دشمن امروزِ مقاومت، همان بنی امیه است که شرف ندارد». با این حرف‌ها برای خودش در جهان عرب و اهل سنت هزاران دشمن خرید. حرفم چیست؟ می‌خواهم بگویم اتفاقاتی در میدان افتاده که ما اصلا نسبت به آن آگاه نیستیم. دل‌ها به سمت مقاومت و به سمت ایران جذب شده است. شعرهای زیادی نوشته شده است که جریان ادبی داخل ایران از آن بی خبر است. ما باید از این اتفاقات مطلع باشیم و برای آن برنامه داشته باشیم.

*با توجه به مشاهده‌ای که از شعر مقاومت در ایران و منطقه دارید، چه پیشنهادی برای شاعران، مسئولان و سازمان‌های فرهنگی دارید؟

آل کثیر: ببینید باید از شعر مقاومت حمایت شود. الآن همین کسانی که دارند برای فلسطین شعر می‌گویند، برای فلسطین کار می‌کنند، سعی می‌کنند اثرگذار باشند و حرف نو بزنند، چه حمایتی از سمت نهادهای فرهنگی دیده‌اند؟ به هرحال اقتصاد هنر، یک مسأله جدی و مهم است. عرض کردم، خود من به خاطر اینکه زندگی‌ام بچرخد و بتوانم در فضای مقاومت قلم بزنم و حضور داشته باشم، مجبور شده‌ام سرود بنویسم. در صورتی که اولویت اصلی خود من شعر نوشتن و ترجمه شعرهای مقاومت است. باید برای شعر مقاومت برنامه داشت و هزینه کرد. میزان جایزه «امیر الشعرا» در جهان عرب را با جایزه جشنواره شعر فجر مقایسه کنید. خنده‌دار است. من در سال ۸۶ برای کتاب سال دفاع مقدس، ۷ سکه گرفتم، اما سال گذشته جایزه ما ۸ میلیون تومان بود! این جایزه برای کسی که روی یک کتاب چندسال کار می‌کند، هیچی نیست. این را مقایسه کنید با فلان جایزه در در بحرین که هزار و ۵۰۰ دلار به نفر اول اهدا می‌کند؛ یعنی بیشتر از ۱۰۰ میلیون تومان. تازه این یک جایزه معمولی در فضای شعر عربی است. اگر می‌خواهیم شعر مقاومت رشد کند و به جهان عرب و حتی آمریکا و اروپا معرفی شود، باید برای آن خرج کرد. الآن در جنگ میدانی ما انسجام ویژه‌ای داریم. وقتی که ایران می‌زند، یمن می‌زند، عراق می‌زند، لبنان می‌زند. انگار قانون نانوشته‌ای وجود دارد که به صورت هماهنگ اقدام می‌کنند.

به نظر من در حوزه شعر و ادبیات هم باید یک جبهه واحد و متحد و هماهنگ شکل داد. اولین گامش هم این است که ما چند تا شاعر از کشورهای مختلف را به ایران بیاوریم و برنامه مشترک برگزار کنیم. در همین برنامه‌ها شعرهای همدیگر را بشنویم و از همدیگر تأثیر بگیریم. یک نهادی به میدان بیاید و به ادبیات مقاومت کمک کند. ما در ادبیات مقاومت و حتی نوحه هم به تکرار افتاده‌ایم؛ در صورتی که در عراق فلان مداح دارد کارهای تازه می‌کند یا در شعر عرب اتفاقات مهمی دارد می‌افتد که از آن بی خبر هستیم. همین رفت و آمدها یک جبهه متحد در ادبیات مقاومت شکل می‌دهد کار خیلی لازمی است. امیدوارم تا جریان مقاومت داغ و تازه است، چنین اتفاقی رقم بخورد و ارتباط دوطرفه و خوبی بین شاعران ایران و عرب‌زبان شکل بگیرد.



لینک منبع خبر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا