آخرین اخباراستانها > اصفهان

دغدغه های سرنشینان گلایه‌مند ویلچر در اصفهان


خبرگزاری مهر – گروه استان‌ها – مرجان سیف‌الدین: من یک ویلچرم، دوست، همراه و همپای بعضی از شما، سالمندان، معلولان جسمی، جانبازان و آسیب‌دیدگان نخاعی، شاید من را کمتر در اطراف خود دیده باشید و اگر از حال من بپرسید ملالی نیست جز گلایه‌های فراوان.

گلایه‌ام از ترحم‌های نابجا و از همه بیشتر بکار بردن برخی عبارات است، این ناراحتی‌ها را می‌توانید از زبان سرنشینان من بشنوید؛ «مهربان» نام یک دختر ۲۷ ساله است که از کودکی همنشین من بوده و مدیر داخلی یک درمانگاه با تحصیلات کارشناسی زیست شناسی است. او می‌گوید: «اسمم مهربان است اما روزگار با من مهربان نیست، وقتی با ویلچرم در مکان‌های عمومی تردد می‌کنم بعضی از مردم از کنارم رد می‌شوند و با صدای بلند یا کوتاه می‌گویند خدایا شکرت.»

چرا مردم مرا بهانه شکرشان قرار می‌دهند؟

مهربان با نگاهی اندوهناک اضافه می‌کند: «مگر من چه گناهی کرده‌ام که مردم این حرف را می‌زنند و من را بهانه شکرشان قرار می‌دهند.»

من یک ویلچرم، همیشه و همه‌جا برای اینکه در تردد به کسی برخورد نکنم نگرانم، در حالی که بر اساس قانون جهانی یک وسیله نقلیه نیستم بلکه یک عابر بشمار می آیم، نباید چیزی مانع تردد من شود و امکاناتی برای راحتی تردد من باید فراهم باشد.

من هم دلم می‌خواهد در سطح شهر تابلوهایی درباره رعایت حقوق شهروندی معلولان ببینم، مثلاً ببینم که نوشته شده است: «روبه‌روی پل‌ها پارک نکنید شاید معلول یا ویلچرنشینی قصد عبور از این مکان را داشته باشد» یا «در هر شهری، شهروند معلول هم هست، باید به آنها احترام بگذاریم.»

«حسین شمسه» دیگر سرنشین من با آسیب نخاعی است، وی می‌گوید: «بسیاری مثل من نمی‌توانند به خاطر پله‌ها و نداشتن رمپ (سطح شیبدار) یا داشتن رمپ‌های غیر استاندارد از خدمات شهری و اداری به نحو مطلوب استفاده کنند و ناچارند بطور ناخواسته، افراد دیگر را برای انجام کارهای خود درگیر کنند، پله‌ها در هر مکانی یکی از بزرگترین مشکلات ما است و اگر هم رمپ بود از هرنظر غیر استاندارد است.»

دغدغه های سرنشینان گلایه‌مند ویلچرها در اصفهان

خرابی چرخ ویلچر با عبور از دست‌انداز پیاده‌روها

حسین که چندین بار چرخ ویلچر خود را تعمیر کرده است، ادامه داد: «ما نمی‌توانیم از پیاده‌روها کامل استفاده کنیم زیرا نامناسب بوده و پر از دست‌اندازهایی است که به چرخ‌های ویلچر آسیب می‌زند و موانعی که مثلاً برای جلوگیری از تردد موتورسیکلت گذاشته شده است، بیشتر مانع تردد ما که در قانون به‌عنوان عابر تعریف شده‌ایم، می‌شود.»

من یک ویلچرم، چهره‌های نگران سرنشینانم را روزانه می‌بینم و حرف‌های آنها را می‌شنوم که شاکی هستند، شاکی از رانندگانی که خودروی خود را در مکان‌های نامناسب پارک می‌کنند، شاکی از مبلمان شهری که جایی برای ما ندارد و هر روز این عبارت را از سرنشینانم برای هرکاری می‌شنوم که «ببخشید اونجا پله داره؟ ورودی آسانسورش استاندارده؟ رمپ دارین؟ میشه کلاس را پایین برگزار کنین چون ورودی آسانسور نامناسب است، کسی هست که برای حمل و جابه‌جایی به من کمک کند؟.»

به‌عنوان یک ویلچر، شاهد مشکلات زنان معلول نیز هستم، «الهام ترکان» یکی از سرنشینان من است، وی که دارای معلولیت مادرزادی، ۲۷ ساله و مدرس فیزیک است، می‌گوید که مشکلات زنان معلول برای ازدواج بسیار بیشتر از مردان معلول است؛ به گفته وی، طبق قوانین معافیت از سربازی اگر مردی با زن معلول ازدواج کند به‌صورت موقت معافیت پنج ساله به او داده می‌شود که این تاریخ از زمان عقد شروع و در صورت تداوم، معافیت دائم صادر می‌شود، حتی اگر این مرد ازدواج مجدد کرد و از همسر معلولش جدا شد این معافیت سربازی پا برجاست.

الهام که خود را یکی از قربانیان سو استفاده از این قانون می‌داند، توضیح داد: «من چند سال پیش با مردی ازدواج کردم اما بعد از مدت‌ها متوجه شدم که وی همسر دیگر با زندگی بهتری اختیار کرده است که در نهایت با درخواست و پیگیری‌های خود و خانواده ام از او جدا شدم.

وی با ابراز تأسف گفت: در این قانون بیش از اینکه ما حمایت شویم بیشتر مورد سوءاستفاده قرار می‌گیریم و برخی اگر از این وضعیت اعتراضی ندارند بخاطر نداشتن پشتوانه معنوی، مالی یا خانوادگی است چون هدف از ازدواج آنها سرو سامان گرفتن است در حالی که این اتفاق، بیشتر آنها را درگیر مسائل مالی می‌کند، برخی از خانواده‌ها بخاطر شرایط مالی ترجیح می‌دهند که دخترانشان آن زندگی را تحمل کنند و بسوزند و بسازند.

وی با بیان اینکه نفس این قانون، حمایت از زنان معلول بوده اما متأسفانه بیشتر از آن سو استفاده شده است، ادامه داد: بهزیستی از این دسته زنان، حمایت معنوی و حقوقی می‌کند و پیگیر حق آنان است اما مساله مهم، لطمه روحی و مشکلات مالی است که زنان معلول گرفتار آن می‌شوند بنابراین بازنگری در این قانون ضروری است.

من یک ویلچرم، هر روز جوانان معلولی بر روی من نشسته‌اند و می‌خواهند استخدام شوند اما گاه سخنانی آنها را ازپا می‌اندازد مانند این «سالم ها هم بیکارند چه برسد به شما.»

دغدغه های سرنشینان گلایه‌مند ویلچرها در اصفهان

برای بعضی معلولان و خانواده‌هایشان نیز خرید من بسیار سنگین است چون گران هستم، برخی ویلچرها کیفیت خوبی ندارند، عده‌ای هم برای راحت و بهتر استفاده کردن نمی‌توانند من را به خوبی تجهیز کنند، گاهی پاهای من هم نیاز به درمان دارد ولی….

روزم با مشکلات و سختی‌های تکرار شدنی و حل نشدنی به پایان می‌رسد و باز نتوانستم به راحتی از پلی عبور کنم، نتوانستم از آسانسور برای رفتن به فیزیوتراپی استفاده کنم، باز صاحبم نگران پیدا کردن کار است، باز هم نشد از پل هوایی استفاده کنم و بازهای تکراری دیگر….

لزوم الگوگیری از ملبورن، دبی و برلین برای مناسب‌سازی شهر برای افراد معلول

من یک ویلچرم، چندی پیش صاحبم که مهندس معماری است در اینترنت به مطللبی درباره «نو شهرگرایی» برخورد، در این متن آمده بود که طراحی شهری هم به زیبایی و هم به مفید بودن شهر کمک می‌کند به عنوان مثال، خیابانی که به خوبی طراحی شده باشد، خیابانی است که برای چشم جذاب باشد، امکان حرکت آزادانه اتومبیل‌ها را فراهم کند و دارای پیاده‌روهای خوبی باشد که در آن «همه افراد» می‌توانند برای صحبت با یکدیگر بدون ایجاد مزاحمت برای دیگران توقف کنند. عبارت «همه افراد می توانند» برایم بسیار رؤیای شیرینی است. یعنی شهری پیدا می‌شود که راحت بتوان بعنوان عابر پیاده و فرد معلول از همه خدمات آن استفاده کرد؟

در ادامه این مطلب آمده بود که شهرهایی مانند ملبورن، دبی و برلین از شهرهای نمونه در مناسب سازی خدمات و مبلمان شهری برای افراد معلول از جمله ویلچرنشین هستند، در این شهرها به برنامه‌ریزی شهری، معماری و معماری منظر، مهندسی فنی، مهندسی ترافیک و حمل و نقل، جغرافیا، روان‌شناسی، و جامعه‌شناسی بسیار توجه و به یک اولویت مهم تبدیل شده‌است، خدمات و امکانات شهری به‌طور یکسان در اختیار کلیه شهروندان قرار دارد و هدف آنها از این دسته خدمات احترام به حقوق شهروندی و در اولویت بعد جذب گردشگر است، در این شهرها حتی محل تردد ویلچرنشین ها و رمپ های مخصوص حمل بار جداست، امری که در کشورمان بسیار کم دیده می‌شود.

من یک ویلچرم، صاحبم بعد از کار روزانه می‌خواهد به خانه بازگردد، خدا را شکر که حداقل اتوبوسی که برایش مناسب سازی شده، ولی باز هم برای رفتن به ایستگاه مشکل پیدا کرد، ماشینی روبه‌روی پل که محل تردد است پارک کرده و یک برگه جریمه روی آن بخاطر تخلف گذاشته شده، جریمه ای که بازدارنده نیست و باز هم صاحبم باید از دیگران بخواهد تا کمکش کنند، صاحبم آه می‌کشد و می‌گوید: ای کاش فرهنگ این راننده مثل ماشینش گران و زیبا بود.



لینک منبع خبر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا