حامی سربازان فراری از پادگان قلعه مرغی
![حامی سربازان فراری از پادگان قلعه مرغی حامی سربازان فراری از پادگان قلعه مرغی](https://nezamvazifeh.com/wp-content/uploads/2025/02/حامی-سربازان-فراری-از-پادگان-قلعه-مرغی.jpg)
همشهری آنلاین– آرش سلیمیفر: حاجیه خانم «جمیله ساره» مادر مرحوم حاج اسلام، معتمد خوشنام منطقه ۱۹ و ساکن خیابان زمزم بود. این بانوی انقلابی به دلیل همجاوری خانهشان با پادگان قلعه مرغی خاطرات جالبی از آنها روزها داشته حالا «شهناز محمدزاده» عروس خانواده از فعالیتهای انقلابی این بانوی مبارز و فقید برایمان تعریف میکند.
خواندنیهای بیشتر را اینجا دنبال کنید
محمدزاده با اشاره به اینکه هر چه به روزهای پیروزی انقلاب نزدیک تر میشدیم، مبارزه شدت بیشتری میگرفت، میگوید: «سربازهای پادگانها به دنبال راهی میگشتند تا از رژیم جدا شوند و با جان و دل در کنار مردم باشند؛ ما که حال دگرگون سربازها را میدیدیم؛ دوست داشتیم راهی برای کمک به آنها پیدا کنیم. حکومت سربازها را مجبور به اسلحه کشیدن در برابر مردم و انجام کارهایی میکردند که هرگز انسان دوستانه نبود. گاهی اوقات سربازان تصمیم به فرار از پادگانها میگرفتند. همسرم به همراه مادرشان، لباسهای شخصی تهیه کرده و شبانه به دستشان میرساندند تا لباس سربازی را دربیارند. این کار یک کمک خیلی بزرگ برای شناخته نشدن سربازها توسط ماموران ساواک بود.»
او از روزهای انقلاب اینطور میگوید: «حاجیه خانم زمان شاه همراه خانواده در تظاهرات علیه رژیم شاه حضور فعال داشت. درست یک شب بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷، همسرم از طرف امام جماعت مسجد به عنوان مسئول کمیته محله انتخاب شد. آن زمان وظیفه داشت شبانه روز در محله کشیک بدهد و مواظب افراد مخل امنیت باشد. از طرفی هم باید اسلحههایی که مردم از پادگانها برداشته بودند را جمع آوری میکرد. با فرمان امام خمینی(ره) مبنی بر تشکیل بسیج ۲۰ میلیونی، همگی بسیجی شدیم. همسرم حاج اسلام هم فرمانده بسیج شد. از پایگاه محله ما، جوانان زیادی به جبهه اعزام شدند. خیلی از عزیزان به شهادت رسیدند.»
این بانوی مبارزه در زمان جنگ و ۸ سال دفاع مقدس نه تنها در پایگاههای بسیج محله بلکه در پشت جبهه در پادگان دوکوهه هم فعالیت داشته است. محمدزاده درباره این فعالیتهای مادر همسرش میگوید: «زمان جنگ، تمام زندگی او، کمک به رزمندهها شده بود. او همراه دو پسر، داماد و نوهها و بچههای برادرش و… همگی در جبهه بودند. حاج خانم و چند نفر از خانمها درحد توانم در پادگان دوکوهه، لباسهای رزمندهها را میشستند و میدوختند و کارهای از قبیل بستهبندی انجام میدادند.»