سرنوشت مبارز ۱۸ساله میدان ژاله | چرا این سرباز شاه خودکشی کرد؟
![سرنوشت مبارز ۱۸ساله میدان ژاله | چرا این سرباز شاه خودکشی کرد؟ سرنوشت مبارز ۱۸ساله میدان ژاله | چرا این سرباز شاه خودکشی کرد؟](https://nezamvazifeh.com/wp-content/uploads/2025/02/سرنوشت-مبارز-۱۸ساله-میدان-ژاله-چرا-این-سرباز-شاه-خودکشی.jpg)
همشهری آنلاین– سیده کلثوم موسوی: در ۱۷ شهریور سال ۱۳۵۷ گرچه تنها ۱۵ سال داشته اما به همراه دوستش ربابه بیگم موسوی و برادرانش در تظاهرات شرکت و به مجروحان این حادثه تلخ کمک کرده است. سیده فاطمه حسینی بانوی ۶۰ ساله محله پیروزی که اعلامیههای امام(ره) را نوشته و توزیع می کرده، خاطرات تلخ و شیرینی از آن روزها دارد.
او میگوید: «زمان شاه در خانه ما موسیقی و تلویزیون حرام بود و تمام هیجانمان را برای پیروزی انقلاب میگذاشتیم. عکس شاه و فرح که اول کتابها بود پاره کرده و با برادرم از موج رادیو عراق، صحبت امام(ره) را گوش میکردیم. با آنکه کم سن و سال بودم اما کتابهای ممنوعه دکتر شریعتی مخصوصا کتاب فاطمه فاطمه است را بارها میخواندم. برادرم انتشارات داشت و اعلامیههای امام(ره) را چاپ کرده و ما بین مردم پخش میکردیم. وقتی برادرم دستگیر شد به ناچار اعلامیهها را دستی نوشته و شبانه در خانهها پخش میکردیم. گاهی هم در مسجد، بین نمازگزارها پخش کرده یا لای کتابهای مسجد پنهان میکردیم تا سرفرصت به دست مردم برسد. کمتر در خانه بودیم و با دوستان و برادرهایم برای جمع کردن اقلام برای انقلابیون و کمک به زخمیها میرفتیم.»
![سرنوشت مبارز ۱۸ساله میدان ژاله | چرا این سرباز شاه خودکشی کرد؟ سرنوشت مبارز ۱۸ساله میدان ژاله | چرا این سرباز شاه خودکشی کرد؟](https://nezamvazifeh.com/wp-content/uploads/2025/02/سرنوشت-مبارز-۱۸ساله-میدان-ژاله-چرا-این-سرباز-شاه-خودکشی.jpg)
فاطمه سادات در همان ایام با یک مبارز انقلابی و طلبه ازدواج میکند. حتی قبل از مراسم عقد، همسرش دستگیر و او مجبور میشود با شناسنامه خواهر همسرش به ملاقات او برود. این بانو، روحیه انقلابی و عشق به امام(ره) را از برادران و همسرش آموخته و به یادگار دارد. خودش تعریف میکند: «روزهای منتهی به پیروزی انقلاب، باردار بودم اما با این حال به مجروحان کمک میکردم. صحنهای که برایم خیلی دلخراش بود. جوانی پایش چند تیر خورده و از مچ به پوست پا آویزان شده بود. چند آقا به او کمک کردند تا او را به جای امنی برسانند. با وجود دردی که داشت باز هم چمشش به جمعیت بود تا تظاهرات خاموش نشود. تنها وسیلهای که برای جراحت مجروحان داشتیم دواگلی و چند باند پانسمان بود. از روز ۱۷ شهریور که تقریبا شروع فعالیت های بهیاری و کمک به مجروحان بود بارها از میدان امام حسین(ع) تا میدان آزادی را با وجود اینکه باردار بودم برای شرکت در راهپیماییها و پیشواز امام(ره) میرفتیم.»
![سرنوشت مبارز ۱۸ساله میدان ژاله | چرا این سرباز شاه خودکشی کرد؟](https://nezamvazifeh.com/wp-content/uploads/2025/02/1739032565_586_سرنوشت-مبارز-۱۸ساله-میدان-ژاله-چرا-این-سرباز-شاه-خودکشی.jpg)
حسینی در ادامه خاطره از حضورش در میدان ژاله تعریف میکند: «به بهانه رفتن به پارک، با برادرانم به میدان ژاله رفتیم. برادرم پلاکارد بزرگی با نوشته «همانا من مرگ را جز سعادت نمیبینم» در دست داشت. آقایان حلقهای در تظاهرات درست کرده بودند تا از خانمها در برابر تیراندازی محافظت کنند. حکم شلیک تیر به سربازان شاه داده بودند. یک دفعه صدای شلیکی آمد و همه ملت شروع کردن به شعار دادن «برای حفظ قرآن سرباز خودکشی کرد». گویا سرباز بخاطر اینکه به روی مردم شلیک نکند خودش را کشته بود. این فداکاری سرباز همیشه در ذهن من مانده است. بعد از تیراندازی شدید، همه مردم متفرق شدند. من و دوستم در حین فرار به خانه که درش باز بود پناه برده و آخر شب با کمک اهل آن خانه که بسیار مومن بودند به خانه خود برگشتیم.»
این بانو بعد از انقلاب هم فعالیتهای خود را بهعنوان فعال اجتماعی، روایتگر شهدا و مربی قرآن و… ادامه میدهد.