روایت دلبریِ سربازِ وطن؛ از تشک کشتی تا معراج شهادت در اندیمشک

خبرگزاری مهر، گروه استانها- مریم اسدی عیسوند: اینجا دزفول است، نماد ایثار و ایستادگی، پایتخت مقاومت ایران زمین، شهری که هر گوشه و کنار آن شهیدی پرورش یافته و ایستادگی مردمش برای جهانیان الگو و عبرتی مثال زدنی است. در این شهر مگر میشود به یک محله، کوچه و مسجدی رفت که شهیدی در راه وطن تقدیم نکرده و یا روایتی از قهرمانی و رشادتهای جوانانش از هشت سال دفاع مقدس نشنید.
و امروز نیز فرزندان دزفول همانند سایر قهرمانان وطن در برابر حملات دشمن صهیونیستی جانانه از میهن خود دفاع کردند و بار دیگر شهیدانی تقدیم ایران و اسلام کردند.
در میان شهیدان وطن، مهدی صفدری اهل دزفول، سرباز وظیفه شناس و مسئولیت پذیری بود که در دوران خدمت با درایت و حوصلهای ستودنی به وظایف خود رسیدگی میکرد تا آنکه در خرداد ماه سال جاری در حالی که مشغول خدمت بود، بر اثر حملات نظامی دشمن در اندیمشک به درجه رفیع شهادت رسید.
روایتی از روز شهادت
«دلم ریخت و با خود گفتم آخه مهدی…»؛ این جملات، روایت دلواپسی مادری است که آخرین تصویرش از پسر، همان لحظه عازم شدن او به پایگاه بود. «مهدی صفدری» سرباز شجاع و مسئولیتپذیری که در اوج حملات نظامی دشمن در اندیمشک، از جان گذشت تا الگوی ایثار و فداکاری شود. از زبان مادر شهید، روایتی از عشق به خدمت، شجاعت مثالزدنی و وداع آخر را میخوانید.
مادر شهید مهدی صفدری با بغضی نیمه پنهان و چشمانی که اشک و افتخار را با هم مهمان خود کرده در گفتگو با خبرنگار مهر از روز شهادت مهدی روایت میکند: ساعت چهار عصر بود که مهدی عازم پایگاه شد، آن ساعت اضطراب زیادی داشتم و احوال ناخوشایندی به من دست میداد، درست همانند کسی که هر لحظهای را به انتظار شنیدن خبر بدی سپری میکند، نگرانی همچنان وجودم را گرفته بود اینکه حوالی هشت عصر یک نفر از محل خدمت مهدی به در خانه آمده و میگفت که شماره خانواده صفدری را میخواهد، این جمله را که شنیدم دلم ریخت و با خود گفتم «آخه مهدی که با همه دوست است و همه او را میشناسند، شماره خانواده اش را برای چه میخواهند؟».
آن لحظه همگی دستپاچه شدیم و به در حیاط رفتیم و به ما گفتند مهدی مجروح شده و باید به بیمارستان پایگاه چهار شکاری بروید؛ آنجا بود که قلبم یک آن فرو ریخت و ثانیههای سخت و دردناکی را تجربه کردم که هنوز نیز هر لحظه در نظرم تکرار میشوند.
مرضیه ناصری ادامه میدهد: در بین راه هزار بار از شدت نگرانی مردیم و زنده شدیم تا به پایگاه رسیدیم، وقتی رسیدیم به اتفاق یکی از اقوام که در پایگاه بود و به پیشواز ما آمده بود وارد پایگاه شدیم و هر چه جلوتر میرفتیم و هر کسی را که میدیدیم سراغ مهدی را میگرفتیم اما هیچکس اطلاعی از او نداشت تا اینکه وارد بیمارستان شدیم.
من و پدر و برادران مهدی از ورودی بیمارستان مهدی را صدا میکردیم و در هر گوشه به دنبال او میگشتیم اما هیچ اثری از فرزندم نبود تا آنکه چشمم به فرماندهان و پزشکانی افتاد که به پدر مهدی تسلیت میگفتند، آن لحظه بود که فهمیدم مهدی شهید شده و دیگر نایی برایم نماند و بیهوش شدم.
وی در حالی که بار دیگر بغض خود را فرو میبرد، نگاهی به عکس فرزند شهیدش میکند و میگوید: با وجودی که برای دیدن پیکر فرزندم اصرار زیادی کردم اما به دلیلی که پیکر او جراحت شدیدی دیده بود به من اجازه دیدنش را ندادند و لحظه عزیمت مهدی به محل خدمت، آخرین تصویری است که از او دارم.
مهربان بود
این بار مادر درباره خصوصیات شخصی و اخلاقی شهید صفدری روایت میکند: مهدی در زمان حیاتش پسری شاد و پر انرژی بود و روحیه مسئولیت پذیری بالایی داشت، در دوران خدمتش نیز گرچه تنها یک سرباز بود اما آنقدر مهربان و مسئولانه رفتار میکرد که خود را در دل همه جای کرده بود، به گونهای که حتی در روزهای جنگ و در آن شرایط حساس نیز اندکی از مسئولیت پذیری و فداکاری مهدی کاسته نشد، او در حین حملات رژیم صهیونیستی، به همخدمتی هایش میگفت هر کس که میخواهد برود، من میمانم و به فرمانده کمک میکنم؛ حتی قبل از شهادت یکی از سربازان زخمی شد، او را بر شانه خود گرفته بود و منتظر ماند تا اورژانس برسد.
من هم میدانستم او سمت هر چیزی که برود شجاعانه و تا آخر پای آن کار میماند و هیچگاه جا نخواهد زد اما روز آخر سر از پا نمیشناخت و شوق خاص و شتاب زیادی برای برگشتن به محل خدمتش داشت، گویا میدانست که شهادت در انتظارش نشسته است.
مادر شهید مهدی صفدری ادامه میدهد: شهادت پسرم و جنگ ۱۲ روزه دفاع مقدس، درس بزرگی برای ما داشت و باعث آشنایی بیشتر ما با شهدا شد، حتی موجب شد تا بیش از پیش قدر کشور خود را بدانیم، سخن من با مردم شهید پرور ایران این است که باید همیشه قدردان امنیتی باشیم که قهرمانانی همچون مهدی برای ما ساختند و همگی باید با وطن دوستی و ماندن بر اعتقادات خود در برابر اسرائیل که یک رژیم جعلی و ضد انسانی است از میهن مان دفاع کنیم.
این مادر شهید همچنین میگوید: از طرف دیگر از مسؤولان و متولیان کشور نیز خواستارم که بیشتر قدر مردم ولایت مدار و شهید پرور ایران را بدانند و در راستای رفع مشکلات معیشتی مردم از جمله گرانی و بیکاری جوانان تلاش بیشتری داشته باشند و تنها بر شعارها تکیه نکنند.
حکایتی از عشق به کشتی
محمد، برادر شهید صفدری نیز از علاقه این شهید والا مقام در کودکی به رشته کشتی میگوید: مهدی از خردسالی علاقه زیادی به کشتی گیری داشت و در حالی که تنها یک طفل کوچک بود، همیشه گریه میکرد و از من میخواست که او را با خود به کشتی ببرم، پس از مدتی که بزرگتر شد او را با خودم میبردم و متوجه استعداد بالای او در رشته کشتی شدم.
این برادر شهید ادامه میدهد: مهدی در رده سنی خردسالان و نونهالان در هر مسابقهای شرکت میکرد و همیشه نیز نفر اول میشد و حتی مقام استانی آورده بود اما پس از مدتی به دلیل آسیبی که به خاطر کشتی به بدنش وارد شد، دیگر امکان ادامه این رشته را نداشت. اکنون تمام هم دورهای های مهدی در تیم ملی قرار دارند و مهدی گرچه به دلیل مشکل پیش آمده امکان ادامه این رشته را نداشت اما از طرفی دیگر قهرمانانه در راه وطن خدمت کرد و به درجه شهادت رسید.
رسوایی اسرائیل و خائنان در جنگ ۱۲ روزه
برادر شهید میگوید: من که تا پیش از شهادت مهدی، آشنایی زیادی با شهدا نداشتم اما وقتی به چشم خود دیدم که برادر کوچکتر از خودم به خاطر داشتن قلب پاک و بزرگش، به جمع شهدا کشانده شد، حلقه اتصالم به شهدا محکمتر شد. از طرفی دیگر دست اسرائیل نیز بیش از پیش برای مردم رو شد و همگی به ویژه افرادی که دچار تردید بودند، اکنون با اطمینان به پستی و ستمگری اسرائیل و مزدورانش رسیدهاند؛ من نیز به عنوان یک جوان معمولی که در این جامعه زندگی میکند، نفرت مردم ایران از این دسته ظالمان و خیانت کاران را به خوبی حس میکنم.
به گزارش خبرنگار مهر، شهید مهدی صفدری فرزند کوچک خانواده و سرباز جوانی بود که با قلب بزرگش با عشق و علاقه راهی سربازی شد و از همان روزهای نخست خدمتش کار خود را با دقت و مسئولیت پذیری بالایی انجام میداد.
به گواه دوستان و همخدماتی هایش مهدی نه تنها در کارها بسیار دقیق بود، بلکه با سربازان جدید نیز با حوصله و مهربانی برخورد میکرد، همچنین به سربازانی که در یادگیری دستورالعملها مشکل داشتند با صبر آموزش میداد. وی سرانجام حین خدمت به میهن، براثر حملات وحشیانه رژیم خبیث صهیونیستی به درجه شهادت رسید.